از حدود دو ماه پیش و به موازات پیروزی ایران در مبارزه با تروریسم وارداتی در سوریه و سر و سامان یافتن اوضاع موصل به نظر میرسید که سلسله تحولاتی تحت عنوان پروژه ایرانی هراسی دو توسط جبهه عربی-عبری-غربی کلید خورده است. آنچه که این روزها شاهد آن هستیم به نوعی عکسالعمل به پیروزی ایران و متحدانش علیه جنگهای نیابتی است. این توفیقات ایران که نتیجه شکست پروژه ایران هراسی از طریق برجام و ایستادگی اش در مقابل سرنگونی حکومت سوریه بود و اجازه نداد عراق تجزیه گردد شاهد سلسله تحرکاتی علیه ایران بودیم. این اقدامات ایذائی از جمله تصویب تحریمّهای کاتسا، پخش اسنادی توسط سازمان سیا که ادعاهایی را در خصوص ارتباط ایران با القاعده مطرح میکند و بحث همهپرسی اقلیم کردستان عراق و قول و قرارهایی که بعضی از بخشهای آمریکا به مسعود بارزانی برای تایید همهپرسی داده بودند، در درجه اول برای منفعل کردن سیاست خارجی ایران و مستهلک نمودن پتانسیل آن طراحی شده بود. در درجه بعدی به نظر می رسد که با تمرکز روی بحث موشکی پروژه ایران هراسی دو کلیده زده شد و دنبال کنندگان این محور به دنبال آن هستند که به نوعی ایران را با روشهایی به انزوا بکشانند.
تحولات بعد از شلیک موشک انصارالله به ریاض پایتخت عربستان به درگیری و تنش میان ایران و عربستان دامن زده و شعله های آن به لبنان نیز کشیده شده است. در یک بررسی استراتژیک که باید تغییرات محیطی حتما" در آن لحاظ شود اینگونه تحرکات همگی قطعاتی از پازل ایران هراسی دو محسوب میشوند و هریک از این تحرکات در بخشی از این پازل می نشیند تا تصویر بزرگی از ایران ترسیم کنند که حاصل آن، فشار بر سیاست خارجی ایران برای محدود کردن و یا کسب امتیاز بیشتر باشد. بر اساس آنچه که این روزها از منابع غربی میشنویم، آنها نمیخواهند اجازه دهند ایران از سرمایه گذاری مادی و معنویاش در خاورمیانه بهره ببرد. لذا یک الگوی رفتاری جدیدی را از خود بروز میدهند که به عنوان الگوی استراتژی زدن دم مار بهجای استراتژی زدن سر مار مطرح میشود. یعنی اگر قبلا میخواستند رویارویی مستقیم با ایران دنبال کنند این استراتژی را تغییر داده و به اهرمهای قدرت ایران در سیاست خارجی هجوم آوردهاند تا با مضمحل کردن این قدرت در مرحله بعدی در رویارویی با ایران راحتتر بتوانند عمل کنند.
سلسله تحولات مربوط به لبنان و احتمالا در مراحل بعدی تقسیم حوزه نفوذ در عراق و سوریه توسط روسیه و آمریکا، همه حلقههایی از این زنجیره رویارویی غیرمستقیم و اجرای سیاست «اول مقابله با دم مار» را شکل میدهد. در نتیجه هدف از پروژه ایران هراسی دو، حذف اهرم قدرتهای ایران در منطقه است تا اجازه داده نشود ایران در این خلا ژئوپلتیکی قدرتش را حفظ کند.
این پروسهای است که توسط ایالات متحده آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی با محوریت عربستان سعودی آغاز شده که هنوز پایان آن مشخص نیست. در این میان به نظر میآید عوامل متعددی در پیروزی یا شکست جبهه مقابل ایران میتواند دخیل باشد. یکی از مهمترین عوامل، نحوه بازی سیاسی ما در سیاست خارجی است. بازی سیاسی شاخصههایی دارد که خارج از مقوله این یادداشت است اما هرآنچه که هست ایران با نوع بازیاش میتواند به شکست یا پیروزی این سیاستها دامن بزند. یارگیری، مصالحه، کار با ذینفعان و مخصوصا" کشورهائی که در حلقه اول امنیتی خاورمیانه قرار گرفته اند یعنی اروپا از مهمترین شاخصه های این بازی هستند. آنچه که به نظر میرسد این دست و پا زدنها برای عدم واگذاری زمین به حریف توسط سعودیهاست و ما هم باید هوشیار باشیم در زمین آنها بازی نکنیم. انشاالله!
توضیح: نسخه اولیه این یاداشت در بولتن داخلی یکی از سازمانهای دولتی منتشر شده است. در اینجا برای استفاده عموم با اصلاحات و اضافاتی بازنشر میگردد.
نظر شما